شایان جونشایان جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

من و بابا و شایان کوچولو

جشن تولد یکسالگی شایان کوچولو

سلام عشق مامانی...تولدت مبارک عزیز دلم...انشالله هزار ساله بشی اومدم واست از جشن تولدت بگم... جونم واست بگه که با نزدیک شدن به روز تولدت مامان و بابا تصمیم گرفتن واست یه جشن کوچولو ساده ولی صمیمی بگیرن.دعوتیهامون شامله مامانبزرگها و بابابزرگها...عمه ها...عمو مسعود...دایی علی...و  مامانبزرگ من بودن که همه لطف کردن و قدم رنجه کردن و اومدن و به مجلسه ما صفا دادن.حدود 30 نفر بودیم.از روز قبل جشن من و بابایی مشغول بودیم.تمیز کاری و خرید و تهیه غذاها و....شبش هم تا سحر نخوابیدیم و بازم مشغول بودیم. غذا ها شامل اش...سالاد الویه...سمبوسه بود که چون همون موقع مشغول پذیرایی بودیم فرصت نشد...
23 تير 1393

یکسال پر از عشق...

سلام پسر نازم... ببخش این مامانه تنبلتو که دیر واست مطلب میگذاره البته بیشتره تقصیر از خودته چون مشالله انقدر بلا شدی که نمیگذاری من به کاری برسم.یعنی وقتی لپ تاب و میبینی همچین هجوم میاری سمتش که فقط باید یه جوری از زیره دستت بکشمش بیرون !!! قربونت بشم باورم نمیشه ولی داریم به روز تولدت نزدیک میشیم.داری 1 ساله میشی.یعنی واقعا مثله چشم بر هم زدنی بود.یکسال از با هم بودنمون گذشت.یکسالی که سراسر شادی و خوشبختی بود.تو فرشته کوچولوی خونه ی ما هستی... عشقم خیلی شیرین شدی.به منم خیلی وابسته شدی.وقتی از خواب بیدار میشی تا من بغلت نکنم گریه میکنی و کسه دیگه ای هم قبول نداری.کلا تو خونه همش دنباله منی.تا وقتی پیشت نشستم تو بازی میک...
10 تير 1393
1